دو نوع کارگزار داریم که همه مسئولیت ها در دولت و اداره کشور را برعهده دارند؛ از جمله کارگزار انتصابی و کارگزار انتخابی، که البته در هر دو نوع آن نیازمند به نگاه شایسته سالاری در انتصاب و انتخاب کارگزار هستیم. کارگزار انتصابی توسط مسئول بالا دست منتصب میشود و کارگزار انتخابی توسط مردم در انتخابات و مدل مردم سالاری برای کسب کرسی مدیریت انتخاب می گردد.
بدیهی است که یکی از راه های اساسی تأمین کارگزار در کشورهای دموکراتیک جهان، انتخابات است که میتوان ادعا کرد کارگزاران انتصابی مانند وزرا، استانداران، مدیران کل، فرمانداران و غیره نیز توسط کارگزاران انتخابی تعیین میشوند. لذا کارگزاران انتخابی و ساز و کار تعیین آنان از مهمترین مسائل دولت سازی در روند بهبود و بهینهسازی مدیریت کشور هستند. فرآیند لازم برای تعیین کارگزار انتخابی که انتخابات است در کشورهای مختلف با قوانین مختلف برگزار میشود که همگی شامل ریل گذاری لازم برای تسهیل انتخاب کارگزار کارآمدِ متخصص و البته مورد اقبال مردم هستند.
اما نکته قابل ملاحظهای که با پیشرفت و گسترده شدن جوامع مطرح است، وجود حلقههای میانی مردم و حاکمیت بوده که می توانند با کار ویژههایی مشخص، منافع و مطالبات جامعه را نمایندگی کرده و حلقه واسط میان مردم و حاکمیت شوند و در انتخاب کارگزار و تشکیل حلقههای مدیریتی نقش موثری ایفا کنند.
احزاب از جمله حلقههای مهم میانی محسوب می شوند که علی رغم اینکه واجد آسیبهایی نظیر سودای کسب قدرت و غالب شدن منافع حزبی و جناحی بر منافع ملی از سوی اعضای حزب هستند، اما کار ویژههای مهمی را از جمله نظارت بر قدرت، آگاهی بخشی سیاسی به جامعه، انعکاس مطالبات مردم به حاکمیت و مهمتر از همه «کادرسازی»مدیریتی را برعهده دارند؛
اول اینکه چون برخی از مسائل کشور و عملکرد نهادهایی مانند دولت و مجلس تخصصی بوده مانند وزارت نفت، خارجه، اقتصاد، کمیسیون های تخصصی مجلس و...، از حوزه حوصله و فهم عمومی خارج است، لذا این احزاب هستند که با بررسی دقیق برنامهها میتوانند شرایط را در حوزه های خاص ارزیابی نمایند.
دوم،در بسیاری از موضوعات سیاسی احزاب و جریانهای سیاسی میتوانند تحلیل درستی از پیچیدگیهای موجود در حوزه سیاست بینالملل را برای کسب آگاهی بهتر از سیاست خارجی به مردم ارائه دهند.
مسئله سوم، احزاب می توانند با توجه به اینکه بدون تشریفات مسئولیتی در بین مردم زندگی کنند، از جزئیات نیازمندی جامعه، مهمترین و ضروریترین مشکلات آنها باخبر شوند و سپس از طریق تریبونهایی که در اختیار دارند مطالبات مردم را از طبقه حاکم درخواست نمایند و یا وقتی که خود در قدرت بودند، درصدد رفع آن مشکلات برآیند.
اما نکتهای که در خصوص حلقههای میانی، احزاب، سازوکار انتخاباتی و انتخاب کارگزار می توان اشاره نمود، کار ویژه مهم کادرسازی است که از جمله مسائل بارز احزاب و جریانهای سیاسی است. احزاب باید نسبت به تربیت کادر مناسب در سطوح مختلف مدیریتی بپردازند، به عنوان مثال آمادگی کادرسازی برای ریاست جمهوری، نمایندگی مجلس، شوراها، استانداری، فرمانداری، و... را داشته باشند و با عملکرد حرفهای خود در تمامی انتخاباتها به جای منتظر ماندن برای نامزدی گزینههای مختلف و دعوت از آنان، برای به عضویت درآمدن در حزب خود، خودشان کادرهای مناسب را برای ورود به انتخابات آماده کنند.
هرچند که احزاب در کشورها با وجود اینکه معضل ارجح قرار دادن منافع حزبی بر منافع ملی را دارند و علی رغم مشکلات فراوان نظیر عملکرد فصلی در ایام انتخابات، نگاه غیرمنصفانه و حزبی در مدلهای فعلی احزاب، اما نقد و نظارت بر قدرت، آگاهی بخشی سیاسی و انعکاس مطالبات مردم به صورت نسبی در برآیند کلی کشور، بخشی از منافع ملی را تأمین خواهد کرد.
اما نکتهای که در شرح وظایف احزاب خسارت آن قابل جبران نیست، عدم کادرسازی برای شبکه مدیریتی کشور است، بدین معنا که احزاب نه کادری برای انتخابات ساختهاند که وارد عرصه شود و نه هنگامی که بر کرسی قدرت مانند ریاست جمهوری مینشینند کادرهایی آماده برای انواع مدیریت های لایه اول و میانی دارند. نه تنها این مشکل در احزاب ایران وجود دارد، بلکه در کشورهای دیگر غربی که مدعی دموکراسی اند نیز تا حدود زیادی دیده می شود. به عنوان مثال ترامپ و بایدن حاصل کادرسازی احزاب آمریکا هستند که پس از ۲۰۰ سال تحزب در آمریکا هنوز هم سازوکار قدرت و ثروت در احزاب آمریکا، موضوع مهم کادرسازی را مختل کرده و به افرادی با سن بالای ۸۰ سال با حواشی مختلف در سمت ریاست جمهوری می رسند. لذا از جمله مسائلی که در حوزه دولت سازی ایران و موضوعات مهمی مانند کارگزار و سپس انتخابات باید به صورت جدی و فوری پرداخته شود، کادرسازی توسط حلقههای میانی است.
ارسال نظرات